انسان اقتصادی عقلایی در واقع یک مدل ساده از رفتار انسان است. انسان اقتصادی عقلایی به دنبال آن است که با انتخاب استراتژیهای از قبل تعیین شده، با توجه به اطلاعات موجود و محدودیتهای مفروض، مطلوبیت خود را بهینه کند، در واقع آسایش و رفاه اقتصادی خویش را حداکثر کند. میزان مطلوبیت مرتبط با هر پیامدی از طریق خروجی یک تابع جبری (ریاضی) از مطلوبیت فرد اندازهگیری میشود. اصولاً انسان اقتصادی عقلایی انسانی است که تلاش میکند به اهداف مشخص خود تا جامعترین و پایدارترین حد ممکن دست یابد و در عین حال هزینههای اقتصادی خود را نیز در حداقل ممکن نگه دارد. انتخابهای انسان اقتصادی عقلایی از طریق تابع مطلوبیت او تعیین میشود. به این ترتیب انسان اقتصادی عقلایی ارزشهای اجتماعی را نادیده میگیرد، مگر آنهایی که لذّتی را برای او به همراه داشته باشد
اعتبار مفهوم انسان اقتصادی عقلایی از زمان مطرح شدن آن تاکنون، موضوع مباحث زیادی بوده است. منتقدین این مفهوم را با حمله به مفروضات اساسی آن به چالش میکشند، نظیر ویلن، کینز و دیگران که با طرح موضوع عدم توانایی انسان در کسب آگاهی کامل و حداکثرسازی مطلوبیت از طریق تعیین اولویتهای دائمی، واکنشی، انتقالی و کامل خود را در همه زمانها، مفهوم انسان اقتصادی را مورد انتقاد قرار دادند. آنها مفهوم جدیدی بنام «عقلانیت محدود»۲۰ را ارائه کردند که در واقع تصویری واقعگرایانهتر از رفتار اقتصادی انسان است. عقلانیت محدود فرض میکند که انتخابهای انسان، عقلایی اما در معرض محدودیتهای ناشی از دانش و تواناییهای شناختی او قرار دارد. عقلانیت محدود فرض میکند که تصمیمات نهایی با در نظر گرفتن موارد پیشگفته، در درون خود فرآیند (تصمیم گیری) شکل میگیرد.
برخی محققین روانشناسی معتقدند انسان اقتصادی تعارضات درونی افراد را نادیده میگیرد. به عنوان مثال، این واقعیت که افراد اولویتهای متفاوتی برای اهداف کوتاهمدت و بلندمدت (مثلاً مصرف در برابر پسانداز) قائل هستند، نادیده انگاشته میشود. یا این واقعیت که نحوهٔ تطبیق ناسازگاریهای موجود بین اهداف فردی و ارزشهای اجتماعی برای همه انسانها یکسان نیست، در تعریف انسان اقتصادی جایگاهی ندارد. در واقع همین تعارضات است که میتواند به بروز رفتارهای غیرعقلایی منجر شود.
نظرات
نگاهی به کاربرد اقتصاد رفتاری در مالیات ستانی